نوشته شده توسط:
بهترین و کاملتری تعریفی را که تا کنون راجع به عشق شنیده و خوانده ایم، تعریف مولانا از عشق است. او عشق را یکی شدن و اتحاد عاشق و معشوق می داند و غیر آن را خامی و هوس می نامد.
او در کتاب مثنوی و معنوی ضمن داستانی زیبا این معنی را چنین بیان می فرماید:
روزی عاشق در منزل یار را می زند و وقتی ندا می آید که: «کیست بر در؟» عاشق جواب می دهد: «من هستم عاشقت، در را باز کن؟»
یار جواب می دهد: « در یک منزل دو من جا نمی شود، برو!»
عاشق برمی گردد و یک درهجران و فراق معشوق می سوزد و آنگاه که دلسوخته می گردد و از رمز عشق آگاه می رسد، باز می گردد و نزدیک منزل یار می شود. با ترس و ادب نزدیک می شود و کوبه در را با احترام می کوبد.
از درون منزل ندا می آید «کیست بر در؟» این بار عاشق جواب می دهد: «بر در توئی و کسی جز تو نیست.»
گفت اکنون چون منی، ای (من) در آ
تواکنون نه «من» خودت هستی ونه غیراز من متکلم هستی. لذا، «هم تو من» هستی:
نی «من» ونی «غیرمن»، ای «هم تو من»